۱۴۰۱ بهمن ۲۰, پنجشنبه

آزادگان روز جشن آزادی و استقلال ندارند.

 افغانستان هیچگاه مستعمره نبود که استقلال یابد. نه افغانستان مستعمره بود و نه ژاپن  و نه ایران  . و چون مستعمره نبودند روز استقلال هم ندارند  آزادگان روز جشن آزادی ندارند..روز آزادی  واستقلال  را تنها بردگان و زندانیان جشن میگیرند   داستان  استقلال  افغانستان را سپس جور کردند تا  ننگ شکست جنگی را که روسیه و عثمانی در پایان جنگ جهانی نخست به گردن افغانستان انداختند بپوشانند در این جنگ افغانستان بخش گسترده ای از خاک  خود را که از زمان نادرشاه افشار به افغانستان رسیده بود به انگلیس واگذاشت (ان بخش بزرگ در کرایه انگلیس بود و انگلیس کرایه هنگفتی از ان سرزمین به کابل میداد ) و و بیش از این  این جنگ مایه ان شد که کابل از یارانه هنگفتی که انگلیس سالانه به دولت کابل میداد محروم شود پیامد ان جنگ افغانستان را زیر یوغ روسیه برد تا کار به اشغال افغانستان بدست روسیه  رسید و پسایند ان بدبختی تا امروز دنباله دارد 

این  بینه  کشورهای استعماری را نشان میدهد رنگ خاکستری کشورهای ازاد هستند که نه مستعمره دارند و نه مستعمره اند



بلورستان باور و زبانشان




نورستان (بلورستان) یكی از ۳٤  استان افغانستان است  به بزرگی دو برابر کابل  ۹۹۴۲ کیلو  گستره  و ۱۳٤۱٠٠ تن شمار مردم ان ست . شش  رَم (قبیله ) بنام های كته، كام، كلشه، پرسون، اشكون و گوَر  به کمابیش  پنج زبان  گوناگون کته ویری، واسیو ویری، کلشه الا، تریگامی و اشکونی  گپ  میزنند. 

این استان  هفت شهرستان بنام های نورگرام، دوآب، مندول، وایگل، واما، كامدیش و برگمتال دارد و پارون  پایتخت است.  این استان  را همچنین سه بخش میکنند: پرایگرام ( بخش باختری )، گلشوم ( بخش میانی  ) و رمگل (بخش خاوری ) «این استان با  بدخشان، پنجشیر، لغمان، کنر» و ۱٤٠ کیلو متر با خاك پاكستان  هم مرز است.



سپه سالار غلام حیدر خان چرخی  بدستور عبدالرحمن خان در ۱٨٩۵  به بلورستان تاخت وپس  از زد وخورد های خونین در سه دره   به واپسین سنگر   روستای کولم در   بخش خاوری  رسید و سپس با سرکوب انان   ۲۵٠٠٠  بلورستانی  را به کابل  بردند و در جاهای گوناگون پخش  کردند و چند هزار  مسلمان را به بلورستان ماندند تا دین کهن فراموش شود

 باورهای  مردم  پیش  از  تاخت :

ریشه هایی از دین مانی میان بلورستانیان  دیده میشود و انان  پیامبر خدای خود را مانی مینامند

 

آنان جهان را به سه پایه بخش میکردند:

۱) اوردیش یا  جهان برین  و آسمان که آن را سرزمین خدایان خود میدانستند.

۲) مج دیش یا جهان میانی که زمین بود.

۳) یوردیش یا جهان  زیرین  که  جای مردگان شان  بود.

اینان  بهشت را "بوری لی بورا" و دوزخ را "بوری دوگر بولا" می نامیدند.

خدایان و دیگر باورها 

۱)   "یمرا". بزرگترین خدا بود و دیگر خدایان ازو دستور میگرفتند.

۲)  پریان  در  زندگی و سرنوشت آنان  دست داشتند.

۳) باور به  یاریگری از   روان نیاکان    خدایان  بلورستان   پایه های گوناگون  داشتند

  • "یمرا" که یک صد وهشت فرشته بنام "ارتیش"  داشت.
  •   "مانی"  یا «مونی » پیامبر "یمرا" است که  بدی  را از  میان میبرد.
  • "گیش" خدای  جنگ و  دوست داشته ترین خدا  میان مردم بود.
  • "اندرا"  خدای  می و باده.
  • "دی"  خدای  خیر و افزونی و روشنی.
  • "مادی" و "دیسرنی" (دیزانی)  خدای خاتون   و پناه  زنان و کودکان.
  • "بگشت" خدای  دارایی و  کشاورزی و آب.
  • "یوش" یا  خدای بدی و اهرمن.

مردم  بلورستان ساختمانی  نیمه دهقانی و نیمه شبانی داشت

و به دو دسته بخش میشدند و تا کنون نیزرگه هایی از ان میان مردم انجا هست 

 الف . آزادگان یا اتروجن: 

به سه پایه بخش میشدند.

۱) اوتا یا مردان دینی:  اینان رهبری  دینی   و برگزاری آیینها  را بدست داشتند و به درمان  روانی  نیز می پرداختند. 

۲) ملده – ارگو یا  مهان و نژادگان :  که   به هریک از انان  جشت میگفتند.  پاژنام  جشت  را بدوگونه به دست می اوردند  یا« شوره ماچ بتور»  باشی و چندین دشمن بیگانه را کشته باشی  ویا  بخشنده باشی  ومهمانی های بزرگ   بدهی   و به او  "دینگ بتور"  مرد  دارا  می گفتند .  پایه  «شوره ماچ بتور»  بالاتر از «دینگ بتور» بود. اینان  جایگاه و  تختهایی ویژه  برای  نشستن داشتند که  کس دیگری را یارای نشستن  بر آن نبود. در  مهمانیها بهره گوشت شان نیز  ویژه بود. پایه  های  گوناگون « شوره ماچ بتور» با  نشان نیزه، کمر زرین، پر شاهین بر کلاه، دستار، چوبدستی، تاج مرغ زرین، شال با زه سرخ، بستن  پارچه سرخ بر دست، آویختن  نگاره سر انسان و یا جانور بر  پله دروازه ها و ستون های خانه ها  نشاندار می شد. دختران بتور هم  بر رخت خود نشان  میدوختند.  برترین پایه در بلورستان "دال اوده" یا  « درفش دار» بود.

۳) شته - ولمه یا  مردم ساده: اینان کسانی بودند که  پایگاه  بالا   نداشتند وگاهگاهی از سوی دیگران  کم شمرده میشدند. اینان برای دور بودن از ننگ خود را به آب و آتش می زدند تا با  کینخواهی  آبروی خود را پاس دارند.


ب:بردگان یا بورجن: 


  در بلورستان گرفتاران جنگی  را برده می گرفتند و گاهگاهی آنان را به دیگران  نیزمیفروختند. بازار روستای کامدیش  رسته برده فروشی داشت که غلامان و کنیزان در آن خرید و فروش میشدند. ارزش یک برده ورزیده  برابر دوازده گاو بود. اینان  گرفتاران جنگی بودند و مردمی ناپاک به  شمار می آمدند و  زناشویی با آنان را ننگ میدانستند.سرنوشت  فرزندان آنان نیز بدست سروران انان بود. بردگان دو دسته بودند:

۱-باری ۲-شووله

۱) باری: اینان در  کار آهنگری،  درودگری، زرگری و بافندگی  دست داشتند. باری ها کمی آزاد تر بودند و خرید و فروش نمیشدند. دارایان  برده  برایشان  زن میگرفت  وخواسته های  زندگی شان را  کمابیش  میداد. این  روش تا کنون نیز به گونه دگر شده دنباله دارد 


باری ها که زندگی  بدی داشتند، پس از جنگ  با روس  روزگارشان  بهتر شده است. دیگر کمشان  نمی شمارند، از  دیگران  زن میگیرند و  روزگارشان کمی  بهتر شده.
 چنین چیزی   دیگر میان مردم پشه یی  نیست 

مردم  بومی افسانه  ای  دارند که نگاه  آنان را به  باریها نشان میدهد:

روزی مهتاب  پنهانی از آسمان به زمین پایین شد و در کنار دریایی نشسته بود، روی خود را در دریا میدید و مو های خود را شانه میزد. از بخت بد، باری بچه ای از آنجا گذر میکرد و  مهتاب را دید، به مهتاب  گفت: 

های مهتاب! من ترا دیدم. به مردم میگویم که تو پایین شده ای و رویت را در آب می بینی و خود را آرایش میکنی! 

برای اینکه راز مهتاب  آشکار نشود خیز برداشت او راگرفت تا بخورد. باری بچه  گریه  و زاری  کرد و سوگند خورد که به کسی نمی گوید تا آنکه مهتاب دلش  سوخت و او را رها کرد تا برود. باری  بچه  کمی دور تر رفت به مهتاب را جار زد و گفت: 

  اینک که دستت به من نمیرسد به مردم میگویم که تو پایین شده ای و رویت را در آب می بینی و خود را آرایش میکنی!

مهتاب خیز برداشت باری را گرفت و خورد.

لکه های سیاهی که امروز در دل مهتاب دیده میشود همان باری ای است که ، او را خورده بود. 

۲ ) شووله: اینان در دوخت چرم، بوریا بافی و کلالی مهارت داشتند و  سرنوشتشان در دست  بادار  بود و خرید وفروش می شدند. این گروه مردم دیگر وجود ندارند.

نورستان

کامکاتاویری بزرگترین زبان نورستانی و دربرگیرندهٔ شاخه کاتا-وری، کامویری و مومویری است
زبان وایگالی یا وایگَلی یا ویگلی (Waigali یا Kalasha-ala) زبانی در افغانستان است که در نیمروز باختری نورستان و دره پیچ، به آن سخن می‌گویند. ویگلی زبان ۱۰٬۰۰۰ تن از مردم کالاشا است که در دره ویگل نورستان افغانستان زندگی می‌کنند. نام بومی این زبان کالاشا-الا (زبان کالاشا) می‌باشد.ویگلی گویش مردم وی است


این نام با کالاشامون   در  چیترال  پاکستان  یکسان است ، گرچه   دو شاخه   جدا هستند. به سخنوران وایگلی گاهی «کالاشا سرخ» می‌گویند،  و به گویشوران این زبان در پاکستان «کالاشا سیاه» می‌گویند. 

کالاشا آلا  پیوند نزدیکی با زمیاکی و ترگامی دارد که  همسانی واژگانی آن با دومی  کمابیش 76 تا 80 درصد است.
جاملام باشا /زبان زمیاکی در سال ۱۹۹۹ میان ۴۰۰ تا ۵۰۰ نفر دراستان کنر سخنگو داشته

زبان ترگامی یا زبان گمبیری در دو روستای گمبیر و کتر در بخش وته‌پور استان کنراست شمار گویشوران این زبان را در ۱۹۹۴ هزار تن برآورد کرده اند. واژگان این زبان ۷۶ تا ۸۰٪ با زبان کالاشا-آلا همسانی دارد. 

اَشکونو یا اشکونی - این زبان در دره‌پیچ شهرستان کنر و درهٔ رودپیچ نورستان گویشوران دارد

ضمیرها
ایی - ایو
ایما - ایمبا 
تو ته  توا
پی ای یا  ایامبا
āi imā
  ima imbā
tu to toā
vi iāmbā
یک: āc̣
دو: du
سه: tra
چهار: ćātā
پنج: põć
شش: ṣo
هفت: sot
هشت: oṣṭ
نه: no
ده: dos
شمار یک تا ده که همانندی بسیار نزدیکی با زبان سمنانیان دارد 
پرسونی 
واسی-وری زبان مردمان واسی است که در درهٔ پارون گویشوران دارد.. این زبان جدامانده ترین زبان انجاست .  از نام واسی پیداست که انان در گذشته های دور با وخان (واخان )  پیوند داشته اند .. واکه‌های این زبان هشتایند: â, u, o, i, e, ü, ö, و a.

ضمیرها

. unźū - andeš  -  am
āsẽm - ās
. ūyu  - utyōiš - ĩ
miū  -- āsen 
 
۱ ipin or attege
۲ lūe
۳ chhī
۴ chipū
۵ uch
۶ ushū
۷ sete
۸ aste
۹ nūh
۱۰ leze
۱۱ zizh
۱۲ wizū
۱۳ chhīza
۱۴ chipults
۱۵ vishilhts
۱۶ ushulhts
۱۷ setilts
۱۸ astilts
۱۹ nalts
۲۰ zū
۳۰ lezaij
۴۰ jibeze
۵۰ lejjibets
۶۰ chichegzū
۷۰ chichegzālets
۸۰ chipegzū
۹۰ chipegzualets
۱۰۰ ochegzū



در سالهای گذشته نبیگی  به نام ادبیات شفاهی نورستان چاپ شده که  نشانی و بخشهای ان بدین گونه است


شناسنامه کتاب:
نام کتاب : ادبیات شفاهی نورستان
نویسنده : سمیع الله تازه
کمپوز : نهاد فرهنگی میرزا تازه گل خان
صحفه آرا : محمد منیر عالمی
ناشر : انتشارات کتب بیهقی وزارت اطلاعات وفرهنگ
سال چاپ سوم : 1391هـ ش/ 2012 م
تیراژ: 1000 نسخه

فهرست
موضوع صفحه
مقدمه چاپ سوم 1
مقدمه چاپ دوم ۵
فراخوان درمورد ژانر فولکلوریک نورستان ۶

فصل اول 
علل تاریخی فقدان آثار نوشتاری زبان نورستانی ۳۰
نظری بر ادبیات شفاهی نورستان ۴۲
1 – قبل از پخش دین مبین اسلام ۴۴
ویژه گیهای اشعار قبل از اسلام ۵۱
الف – دربخش دینی ۵۷
ب – دربخش اشعار حماسی ۶۲
پ – درسایربخش ها ۶۶

2- دردور اسلام ۷۲
فصل دوم 
سروده ها ۹۲
1 – شعرهای دینی ۹۲
2- اشعارحماسی ۱۱۸
الف- در توصیف جنگ های داخلی 130
ب- در توصیف جنگ های با بیگانه ها 134
3- اشعار غنایی یا عشقی 154
الف –اشعار درعشق ودوستی با جن وپری ها 155
ب – سروده های تغزلی 161
4- اشعار مدحی 169
5- مرثیه 178
6- اشعارهجوی ،طنزی و شکوه آمیز 199
7- اشعارحکمی وتعلیمی 204
8- اشعار القا شده درخواب 212
الف- القا شده توسط انسانها 212

ب- القا شده ازسوی حیوانات 215
9- سروده ها دروصف مالداران وضیافت دهندگان 218
10- سروده های بری ها (برده ها) 230
یادداشت بریک سرود دیرین زمان مردم پریج ورءں 236
فصل سوم 
ضرب المثل ها 242
اصطلاحات 258
چستانها 260
فصل چهارم 
اسطوره ها وافسانه ها 266
نگاه کوتاه به جهانبینی مذهبی نورستانیهای قبل از اسلام 279
یک – اسطوره های خدایان 284
الف – اسطوره های رب النوع یمرا 284
ازواج یمرا با دختر آدمیزاد 286
یمرا وخلق آدمیان 287
یمرا وخلق چهارزن 288

یمرا واژدها 288
مسابقه یمرا با یوښ 290
جنگ یمرا ویوښ 290
شوخی یمرا با الهه کرءومی 290
یمرا یوښ را ازآهن آفریده است 292
دعوای یمرا وسایر خدایان 292
آزادی آفتاب ومهتاب توسط خدایان برادر 293
جنگ یمرا وایندر 294
یمرا وگرفتن آفتاب از آسمان 295
ب - رب النوع گیښ 296
اسطوره ادعای گیښ که نرگاو او گوساله زائیده است . 299
پ – اسطوره های رب النوع مونی 301
1-تولد مونی 301
2-مونی قریه دیوها را منهدم ساخت 303
3-مونی دیوان را ازبین برد 304
4-آزادی مونی ازدوزخ 304

5-آزاد ساختن آفتاب ومهتاب توسط ماندی(مونی) 305
6-پنهان کردن آفتاب ومهتاب توسط دیوها 307
7-اسطوره سرخ کافران درباره رب النوع مونی 310
ت – اسطوره سرگذشت رب النوع ایندر 311
ایندر وتصمیم برگردانیدن دریای باشگل به درۀ پارون 326
ایندر کوړی یا سگ ایندر 326
ث -اسطوره های الهه دیسرءیں (دیزانی) 327
۱- مخالفت خدایان با دیسرءیں 332
۲- دیسرءیں درمیان پریان 333
۳- دیسرءیں مشعل به دست 334
۴- دیسرءیں خانم یوښ 335
ج – اسطوره های رب النوع بگیښټ 339
۱ – اسطوره تولدی بگیښټ 340
۲ – بگیښټ خندان مظهر آب 342
چ – اسطوره های الهه کرءومی 342
۱ – اسطوره خدعۀ خواهربا الهه کرءومی 345

2 – کرءومی زخمی 346
3 – ولادت کرءومی 346
ح - اسطوره الهه نیرملی 347
1 – نیرملی به حیث الهه مسئول وضع حمل زنان 349
خ – اسطوره رب النوع دی 350
1 – اسطوره قتل یوښ توسط رب النوع دی 352
د –رب النوع زوزوم 364
1 – اسطوره فرار معبود زوزوم ازپدرش یمرا 365
ذ – رب النوع اوښوم 369
1 – اسطوره ازواج اوښوم با دختران یمرا 369
ر- زند گی باهمی خدایان،فرشتگان وآدمها 373
ز- تقسم اراضی میان خدایان کلښوم 374
س – اسطوره رب النوع پرابا وافسانه قربانی بز 376
ش – رب النوع سومره وجشن خزانی 379
ص – یوښ (دیو) 383
دو – افسانه های سور(جهیل) 385

۱ – افسانه شوجو 386
۲-افسانه سور شټوی 389
۳ – سور قریه وایگل سفلی 390
4-افسانه سورهای شاسر وډمډم سر 393
سه – افسانه های ازارتباط عاشقانه انسان با پری ها 395
۱ – فرزندان انس وپری 396
۲ – اِرا جنبیک وخویشاوندی اش با جن 398
چهار – افسانه های جن وپری 399
1 – نامزدی پسرپادشاه کښتون با دختروزیرش ،ساکن نولوم 404
۲ – آزاد ساختن آفتاب ومهتاب توسط فرزند یک پری 406
3-نده وټرمس 409
4-گورکوڼه 411
5-ماری که کانال احداث کرد 412
پنج – افسانه های اجتماعی 414
۱ – دی میله اږرء 414
۲ – فقیرمردی که ثروتمند شد 416

۳ – آهوی سحر آمیز 426
۴ – افسانه تَروک نامریی 426
۵ – اسطوره مردی به نام دیموتا 427
- افسانه تولدی دیموتا 428
- مرگ دیموتا 433
6 – افسانه دوشیزه پروکام وحامله شدنش 438
7 – رسم قبل از جنگ وبعد ازفتح درنورستان قبل ازاسلام 439
8 – تلاش برای کم کردن بلندی کوه مِم دا گله (مِمدگله) 440
9 – افسانه خشم خدایان برهفت برادر ږُنچ 441
فصل پنجم 
ترانه ها وافسانه های اطفال 446
1 – ترانه ها 449
الف – للو 449
ب – سرود های بازی اطفال 451
2 – افسانه ها 455
الف – دخترنازدانه 456

ب – پنیر روباه 458
پ – روباه هوشیار 460
ت –پادشاه پرندگان 461
ث – خواهر غمخور 465
ج – اژدها مرده است 466
چ – دوستی خرس وروباه 468
ح – خداکند که تیپ نیاید 669
خ – روباه مکار 470
د – کرموټروک 472
مآخذ 475
الفبای زبان نورستانی 479
فهرست اعلام 482
پیوست اول :سمبول ها ونشان های جنگجویی ورزم آوری افراد 484
پیوست دوم: چوکی ها وکرسی های بزرگمردان جامعه 517
پیوست سوم: وسایل رزمی وپاسگاه ها 527



آریان پارسی

شتر نزد پارسیان

  شتری که اسفندیار را برای گرفتن رستم به زاولستان میبرد  بر سر راه زابلستان   خوابید و بر نخاست  و اسفندیار سرش برید به شبگیر هنگام بانگ خرو...