سر زده باز از خراسان مهر تابانی دگر
پارسی زادی بزرگی از بدخشانی دگر
سوی پامیر و بدخشان بنگرید ای نیکوان
کز فروغش سر زده خورشید ایرانی دگر
رادمردی اریا مهری دلیری سروری
شهریاری مرد پدرامی تلیمانی دگر
باز از گونه توان اشکان ستردن شادمان
هان که اید از خراسان باز اشکانی دگر
باز از خاک خراسان سر زند خورشید سام
بی سر و سامانیم را داده سامانی دگر
ای بدخشان جان ما برخی خوبان تو باد
تا شده خاک تو گوهر خیز رخشانی دگر
خاک دروازست یا دروازه باغ بهشت
سر زد ازآن باز خورشید درخشانی دگر
شد سه رود اینک ز کوه و چشمه سارانت روان
بیش از ان رودان نگر مرد زر افشانی دگر
تا کند کوتاه دست دیو و دد از زادبوم
رستمی باید تهمتن پور دستانی دگر
باز اید از خراسان مرد کوشانی دگر
ایرجی زادی دلیری خوب خوبانی دگر
پارسی زادا اشو پدرام مردا سرورا
اای دمیده در تن این مردمان جانی دگر
زنده و جاوید مانی ای فروغ راستین
تا نهی در بلخ بامی نوبهارانی دگر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر